صبر کردم.

 

صبر کردم تا وضعیتم یکم بهتر بشه. به خودم زمان دادم. سکوت کردم. اونقدر به دنیا نیشخند زدم یه زمانی که حالا دنیا تا رد میشه یه نگاهی بهم میندازه و قاه قاه بهم میخنده. 

عملا این چندروز هیچکاری نمیکنم. فقط پشت گوشی نشستم و میخوابم. تلویزیون میبینم و برای خودم مثلا کیف دنیا رو میبرم. با بابا میرم پارادایسو به نظر بقیه خوشبخت ترین دختر دنیاهم. بابای پایه دارم. بابای خوشتیپ دارم. بابای فضول خرابکار دارم که پا به پای هم همه چیو داغون میکنیم. خلاصه بابا ندارم، دوست پسر دارم. امکاناتم همه چی فراهمه. از هرچیزی بهترینشو دارم. ولی کی از عمق وجود زندگی من باخبره؟. حتی خودمم یجاهایی حس میکنم یادم رفته چیا به سرم اومده. کجاها سختی کشیدم‌. کجاها گریه کردم. کجاها زمین خوردم کجاها دنیا حقمو گذاشته کف دستم.

از کجاش بگم؟. از شادی؟. از بهزاد؟. از زندگی درب و داغونم که فقط ظاهرش چشم همه رو کور کرده؟. از کدوم بگم؟.

اینقدر این چندروز بهم سخت گذشته که معده دردم دوباره شدت گرفته. اینقدر شدید که از شدت درد تا صبح گریه میکنم و بالا میارم. اینقدر شدید که بابامو مجبور کرده دوباره حرکتم بده بوشهر به دکترم. 

و نمیدونم چرا ایندفعه برای رفتن به بیرون از جزیره خوشحالم. شاید شاید. شاید. هیچی ولش کن. چیزی نگم بهتره.

همینجا همه چی خاک بخوره بهتره. همینجا پا روی احساسات گذاشته بشه بهتره. همینجا دوستت دارم ها شکسته بشه بهتره. رژیا نمیخواد برای بار دوم ماجرای یه بهزاد دیگه تکرار بشه. از بهزاد کم زجر نکشید که حالا یکی دیگه از راه برسه و دوباره آرامششو ازش به.

یه مدت حال بد تحمل کنم خیلی بهتر از اینه که یه عشق نافرجام دیگه رو شروع کنم. من میخوام برای خودم باشم. فقط خودم رو دوست داشته باشم. فقط خودمم که ارزش دوست داشتنو دارم ارزش دلسوزیو دارم نه کس دیگه

 


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

سريع پرداخت Kathleen همیشه در هرجا بلاگ لباس های لاغری و گن های ساعت شنی Walter دامداران برتر Kathy بازی3بازی|دانلود بازی اندروید