دیشب حدودا ساعت ۳ بود. خوابم نمیبرد. الکی داشتیم گوشیو بالا پایین میکردم‌که به صورت خیلی خیلی اتفاقی یه وبلاگ پیدا کردم. نویسنده اون وب بخاطر فقر و نداری و بدبختی و بیچارگی، خانواده نداشت و مجبور شده بود تن فروشی کنه. دقیقا همسن و سال خودم بود از شبهایی نوشته بود که بی پناه بود. از شبایی که گرسنه سر روی بالش میزاشت. از اولین شبایی که مجبور میشد با مردای غریبه بخوابه و اونا چجوری مثل حیوون باهاش رفتار میکردن.

با جمله به جمله اون دختر اشک ریختم. تازه فهمیدم ماها هرچقدم که تو زندگی اذیت شده باشیم بازم خونواده داریم. دردها و مشکلات ما در برابر اون هیچیه. به زندگی خودم امیدوار شدم.

ولی به حال این کشور غبطه خوردم. ماها رو گنج خوابیدیم. ثروت به این بزرگی مثل نفت توی کشورمون داریم. بعد حال مردممون باید اینجوری باشه؟. چه نفت ملی؟ چه کشکی؟ چه ماستی؟. دلمون خوش ۲۹ اسفند روز ملی شدن صنعت نفته؟. چیش به ما میرسه؟. چیش سهم من و تو؟. چیش خرج من و تو.

چشمتون روشن باشه که حال و روز مردمتون اینه. توی کون دختر ۱۸ ساله تن فروشی میکنه. راحت بخوابین روی تخت خوابتون، بیشتر بخورید. اصلا هم به فکر ما نباشین. بازم بنویسید آرام بخواب کوروش‌ والا با این کارایی که شما میکنید تن کوروشو تو گور میلرزونید. اصلا دین و خدا و پیغمبرو ول کن، غیرتتون همچین اجازه ای میده بهتون؟. خاک تو سر مسئولین ما. یعنی خاااااااککککک


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

فروش انواع ورق شیروانی گالوانیزه رنگی ذوزنقه ای دکتر حسین پیرانی deltamaskan انصاف طلب تمدن اسلامی مدینه فاضله انسانهای آینده FILMBOX آموزش نویسندگی خلاق Amy گزارش کتاب تاریخ